من در دانه هستم

من دردانه هستم!

نویسنده: حسین اکبری

این تابلو حتما خیلی به چشمانتان آشناست...

بله درست حدس زدید، رو نمای ساختمانهای مجلل، برجهای چند طبقه ، شرکتهای بزرگ و کوچک و یا پشت کامیونها، اتوبوسها و احیاناً سواری‌های مدل بالا و لوکس، جاییست که این آیه بیشتر چشمانتان منور به نورش شده است.؛

وقتی این جمله قرآنی شریفه را این جور جاها می بینیم مخصوصاً ما بچه حزب اللهی ها، خیلی خوشحال می‌شویم و صاحب این ساختمانها و شرکت‌ها و ماشین‌ها رو تحسین می کنیم و میگوییم احسن به معرفتش! بارک الله، ... و از این قبیل تحسین‌ها.

امّا کاش این جمله را همراه با جمله بعدش می‌نوشتند آن وقت می دیدید کمتر کسی جرأت می‌کرد این تابلو را  سردر خانه‌اش نصب کند یا روی ماشینش بنویسد.

و اگر این آیه را با نحوه زندگی برخی ازاین افراد مقایسه کنید می‌بینید اصلاً با هم همخوانی ندارد. عوض اینکه با این آیه در مقام تشکر از خدا باشند آدم احساس می کند طرف دارد با این آیه یک پُز مذهبی می‌دهد و بیشتر برای تبلیغ ثروت و دارایی‌اش این آیه را نوشته. اگر بروی تَهِ دلش می‌بینی می‌خواهد بگوید: خدا اینها را به من هدیه  داده است چون من خیلی خوبم و دردانه خدا هستم. جالب اینجاست که برخی از همین تیپ آدمها اگر این آیه رو بلد نباشند لابد آیه « إن یکاد الذین...» را حتما بلد هستند و  به سردر ساختمان و یا  روی ماشینشان میزنند! معنی این آیه  هم با نگاه اینها، این است: « چشمت کور و دندت نرم، من این خانه یا ماشین را خودم با کار و زحمت دست و پا کردم شما هم اگر عُرضه داری برو کار پیدا کن ، حالا با پارتی و یا جور دیگه. از این خانه و ماشینها بخر ، به من چه تو پارتی یا عُرضه نداری ......!!!

این جمله بخشی از آیه 40 سوره مبارکه نمل است که از قول «آصف ابن برخیا» وزیر حضرت سلیمان، نقل شده است. او کسی بود که چنان قدرت معنوی داشت که تخت بلقیس را از قصر او در سرزمین سبا،  قبل از چشم برهم زدنی نزد حضرت حاضر نمود و بعد از آن به حضرت سلیمان گفت: هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني‏ أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ» این (قدرت معنوی که خدا به من داده)از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاس مى‏گزارم يا كفران مى‏ورزم؟

 


 

مفهوم  آیه این است که اگر خدا به ما نعمتی می دهد به این خاطر است که ما را امتحان کند و ببیند که آیا شکر این نعمت را بجا می آوریم یا کفران نعمت می‌کنیم. آیا از شرکت و خانه و ماشینی که خدا روزی ما کرده است دیگران هم در راه خدا بهره ای از آن می برند یا نه اینها را داریم فقط برای اینکه فخر فروشی کنیم و دل فقرا را بسوزانیم.

 خداوند انسانها را با دو روش امتحان می‌کند؛ عده ای را با مال و منال و عده ای را با فقر و تنگدستی؛ اما اکثر ما انسانها متوجّه این نکته نیستیم که در هر دو صورت پای امتحان خدا هستیم خداوند در سوره فجر که مغروف به سوره امام حسین(ع) است  فرموده است هم ثروت و هم فقر هر دو برای امتحان است و آنهایی پیش خدا عزیزند که از امتحان الهی سربلند بیرون آیند.

پس اگر صاحب نعمت شدیم نباید خیال کنیم دردانه خدا هستیم  و اگر گرفتار و تنگدست شدیم نباید بگوییم ما دیگر پیش خدا ارزشی نداریم. یعنی ارزش خودمان را به مال دنیا گره نزنیم. ارزش انسان در گرو عشق به خداست نه عشق به دنیا.

یک عمر التماس بی فائده!!!

یک عمر التماس بی فائده!!!

خیلی از ماها خیال می کنیم خیلی از حرف هایی که می زنیم نمی تونه چندان تاثیری تو زندگی مون داشته باشه؛ یعنی گفتن و نگفتن‌شان یکیه. واسه همین خیلی راحت در مورد همه چی، هرجا و هر جور دلمون بخواد نظر بدیم . حالا فرق نداره تیر حرفمون به کی بخوره ! حتی ممکنه حواسمون نباشه این تیر بره سمت خدا! خب از قدیم هم که گفتند چوب خدا صدا نداره. وقتی چوب خدا رو می خوریم اون وقت می گردیم دنبال مقصر .اگه خدا لطفی کنه شاید متوجه بشیم از کجا داریم می خوریم . شاید هیچ وقت هم نفهمیم و شاید هم بدونیم و کاری از دستمون بر نیاد جز افسوس . ممکنه بگید خب مگه میشه؟ می‌خوام یکی از چوبِ خدا خورده های دنیا رو براتون معرفی کنم تا بدونید هم یه حرف می تونه چقدر اثر داشته باشه و هم چه بلایی سر آدم بیاره؟!

اگه آیات 75 تا 77 سوره توبه  و سبب نزول (1) این آیات رو بخونید متوجه قضیه میشید ...

شخصی به نام ثعلبة بن حاطب انصارى نزد پيغمبر (ص) آمدو  گفت يا رسول اللّه (ص) دعا كن خدا مرا توانگر كند. پيغمبر (ص) فرمود: واى بر تو اى ثعلبه، مال كم كه بتوانى سپاسش را به جاى آرى به از ثروت هنگفت كه شكر آن نگزارى. و باز فرمود: آيا دوست ندارى كه مثل پيغمبر (ص) خدا باشى؟ سوگند به آنكه جانم در دست اوست اگر بخواهم از اين كوه‏ها طلا و نقره براى من سرازير بشود، مى‏شود [و نمى‏خواهم‏]. ثعلبه گفت ترا سوگند به آنكه ترا به حق برانگيخت كه اگر دعا كنى خدا مرا توانگر سازد حق ذيحق را مى‏پردازم. پيغمبر (ص) دعا فرمود كه خدا ثعلبه را ثروتى نصيب كن. پس ثعلبه چند گوسفند تهيه كرد، و آن گوسفندان مثل كرم شروع به زاد و ولد كردند به طورى كه در شهر نتوانست بماند و به دره‏اى در اطراف مدينه رفت و فقط نماز  ظهر و عصر را در جماعت حاضر مى‏شد و نمازهاى ديگر را به جماعت نمى‏رسيد، و باز گوسفندانش مثل كرم افزوده شدند تا نماز جمعه را نيز ترك كرد. روزى پيغمبر (ص) پرسيد ثعلبه چه كرد و چه مى‏كند؟ گفتند گوسفند دارى مى‏كند و از شهر بيرون رفته، و داستانش باز نمودند. حضرت سه بار فرمود: واى بر ثعلبه بيچاره ثعلبه، آه از ثعلبه! و آيه نازل شد كه «از اموالشان زكات بگير، و تو با اين كار پاك و تزكيه‏شان مى‏كنى» (برائه 103) و موارد وجوب زكات معلوم گرديد. پيغمبر (ص) دو تن را يكى از جهينه و يكى از بنى سليم به كار جمع آورى زكات گماشت و نوشته و دستور عمل داد و فرمود به سراغ ثعلبه و فلان مرد از بنى سليم برويد و زكات از آن دو بگيريد. آنها راه افتادند و نزد ثعلبه رفتند و فرمان پيغمبر (ص) بر او خواندند، گفت: اين جِزيه(2) و مانند جِزيه است، من كه چيزى نمى‏فهمم، حالا برويد كارتان را انجام بدهيد و برگرديد. آن دو به سراغ مرد سلمى رفتند. او بهترين شترانش را براى زكات جدا كرد و به استقبال دو مأمور آمد. وقتى چنان ديدند گفتند: واجب نيست از بهترين شترانت بدهى، و ما قصد نداشتيم اينها را برگزينيم.

آن مرد گفت: من به طيب خاطر مى‏دهم و مال از آن من است بگيريد. آن دو پس از فراغت از كار سلمى نزد ثعلبه برگشتند گفت: فرمان را نشان بدهيد، سپس گفت اين مثل جزيه است، برويد تا فكر بكنم. آن دو نزد پيغمبر (ص) بازگشتند و پيش از آنكه سخنى بگويند پيغمبر (ص) فرمود: واى بر ثعلبه و خدا سلمى را بركت دهد. آنگاه داستان سلمى و ثعلبه باز گفتند و آيات 75- 77 برائة بدين مناسبت نازل گرديد. يكى از خويشان ثعلبه آنجا بود و آيات را شنيد، نزد ثعلبه رفت و گفت واى بر تو، درباره‏ات اين آيات نازل شده. ثعلبه به خدمت پيغمبر (ص) آمده خواهش كرد كه از وى زكات بپذيرد.

پيغمبر (ص) فرمود: خدا مرا منع كرده است كه از تو چيزى بپذيرم. ثعلبه خاك بر سر ريخت. پيغمبر (ص) فرمود: اين نتيجه عمل توست كه توصيه مرا اطاعت نكردى. ثعلبه به منزل خويش باز گشت و پيغمبر (ص) تا هنگام رحلت از او زكات نپذيرفت تا آنكه ابو بكر خليفه شد. ثعلبه به ابو بكر گفت: مقام مرا ميان انصار و منزلت مرا نزد پيغمبر (ص) مى‏دانى. زكات را از من قبول كن. ابو بكر پاسخ داد چيزى كه رسول اللّه (ص) نپذيرفته من قبول كنم؟ ابو بكر درگذشت و عمر به جايش نشست. ثعلبه نزد او آمده گفت يا امير المؤمنين زكات از من بگير عمر گفت رسول اللّه (ص) و ابو بكر قبول نكردند، من چگونه بپذيرم. سپس عثمان خليفه شد و او نيز از ثعلبه زكات نپذيرفت و در دوران خلافت عثمان ثعلبه مرد.(3)(4)

ببینید ذلت و خواری به کجا می رسد که ابوبکر و عمر و عثمان هم!!  آدم حسابش نمی کنند!! حالا برید یه نگاه دیگه با دقت بیشتر به آیاتی که گفتم بندازید شاید شما چیزای بیشتری بفهمید و به ما بگید.

  پی نوشتها:

  1. سبب نزول : حادثه یا امری که به جهت آن آیه ای نازل می شود که حکم آن را بیان کند.
  2.  جزیه مالی است که یهودیانی که در تحت حکومت اسلامی با مسالمت و بدون فتنه انگیزی زندگی می کنند به حاکم اسلامی بابت برخورداری از امنیت و خدمات حکومت اسلامی  پرداخت می کنند.
  3. منبع مورد استفاده: ذكاوتى قراگزلو، عليرضا، اسباب النزول، نشر نى، تهران، 1383.
  4. سند روایت:ورام ابن ابی فراس، مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)، ج‏2، ص 284.

معجون مهریه

 

معجون مهریه

از اون قدیم قدیما یادش بخیر! می گفتند: مهریه رو خدا قرار داده برا اینکه مرد مهرشو به زن ثابت کنه. به همین جهت رسم بود که آقا داماد و عروس خانم با مهریه کم و ازدواج ساده  یا علی می گفتند و زندگی عاشقانه رو شروع می کردند. و مرد هم یا دم ازدواج مهریه رو می داد یا با این اعتقاد که یه مهریه به زنش بدهکاره به تدریج دینشو به زنش ادا می کرد حالا تو این وسطا ممکن بود که دل زنش هم به رحم بیاد از بقیه مهریه ش بگذره و یا با یه زیارت مکه و کربلایی با هم کنار بیاند و اگه هیچ کدوم هم نمی شد آخر عمریه مرد وصیت می کرد که مهریه زنشو از ارث بدند و از این حرفا .

اما این روزا این  جمله (که مهریه رو کی داده کی گرفته؟) در مراسم خواستگاری زیاد به گوش می رسه و دیگه هم مطرح نمی‌شه تا اینکه خدای ناکرده پای طلاق میون بیاد. آقا دامادی که با این اعتقاد مهریه کلانی رو قبول کرده، واقعیت رو از زبان قاضی می شنوه که باید تمام مهریه بدی!  و تو همون دادگاه شروع  کنه به زمین و زمان بد و بیراه گفتن و مدام خودشو لعنت می کنه که خودم کردم که ..... .

حالا این آقا داماد اگه وضع مالیش خوب باشه که باید سر کیسه رو شل کنه و هرچی قبول کرده رو بده اما بدبختی اونجاست که اگه وضع مالیش خوب نباشه باید بره پشت میله های زندان برا آزاد شدنش روزشماری کنه.

اما حرف من یه چیز دیگه س. اصلا اجازه بدید بحث رو عوض کنم کاملا جدّی،  یه حرف عجیب و غریب بزنیم.

امروز که داشتم قرآن رو می خوندم دیدم این عشق الهی بین زن و شوهر عجب معجزاتی داشته و چه ها که نمی کرده و ما نمی دونستیم!

شنیده بودیم زن خوب ، مردشو جوان نگر می داره ولی اینو نشنیده بودیم که می‌تونه با مهریه‌ش مریضی شوهرشو هم شفا بده!.

خیلی سخنم رو طول نمی دم و شما رو مهمون اون آیه شریفه و روایت گرانقدر می کنم و نتیجه گیری رو میذارم عهده خودتون ...

خداى تعالى در باره (مهریه) زنان مى‏فرمايد:

" فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً

و اگر زنان چيزى از آن مهريه را با طيب نفس به شما بخشيدند مى‏توانيد آن را با گوارايى بخوريد"، و اين آيه هم بر مهريه شامل می ‏شود و هم بر بخشش.

و در تفسير عياشى از امام صادق ع روايت كرده كه فرمود: مردى به حضور امير المؤمنين ع آمد و عرضه داشت: يا امير المؤمنين من دردى در ناحيه شكم دارم،

 حضرت فرمود: آيا همسر دارى؟

عرضه داشت:آرى،

فرمود: از او بخواه تا چيزى از مال شخصيش به تو ببخشد، البته با طيب خاطر ببخشد، و با آن عسلى بخر و آن عسل را در آب باران حل كن و بنوش، تا بهبود يابى!

چون من از خداى عز و جل شنيده‏ ام كه درباره آب آسمان مى‏فرمايد:" وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً" «1»

و در باره عسل مى‏فرمايد:" يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ" «2»

 و در باره مال زنان مى‏فرمايد:" فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً"» «3»

و آن مرد اين دستور العمل را به كار بست و شفا يافت" «4».*

در پایان عرض می کنیم خدایا به همه جوانان ما از این عسل قسمت کن! البته بدون مریضی!

__________________________________________________

پی نوشت:

(1) ما از آسمان آبى پر بركت نازل كرديم." ق: 9"

 (2) از درون زنبوران عسل شرابى خارج مى‏شود داراى رنگ‏هاى مختلف، و در آن شفائى است براى مردم." نحل: 69"

 (3) اگر با طيب نفس و رضايت درونى چيزى به شما بخشيدند بخوريد، كه گوارايتان باد." نساء: 4"

 (4) تفسير عياشى ج 1 ص 218 ح 15

* ترجمه الميزان، ج‏4، ص:281

سیزده بدر خدا

چند روز پیش یه مطلبی در باره سیزده بدر دیدم که گفته بود رسمه تو سیزده بدر مردم برای شیرین کاری به هم دیگه دروغ می گن و میخندن .

حالا این بمونه که دروغگو دشمن خداست و اهلبیت  فرمودن دروغ رو حتی به شوخی هم به زبان نیارید؛ امروز داشتم در مورد دروغ در قرآن تحقیق می کردم دیدم دقیقا سیزده بار (یعنی دقیقا به تعداد سیزده بدرخودمون) خدا از دروغ گویان بیزاری جسته و فرموده "وای بر اهل دروغ". 

نمی خوام بگم خدا به خاطر سیزده بدر این تعداد "وای بر اهل دروغ" گفته ولی حداقل یه اتفاق جالبیه و  این می تونه یه تلنگری برا ما باشه که بدونیم خدا با اینهمه تکرار داره هشدار میده که نباید  به بهانه تفریح و شادی و خوشگذرانی  این گناه زشت رو برا خودمون مجاز بدونیم چون ما  می خواهیم یه روزی به  خدا حساب پس بدیم باید خیلی حواسمون به حرف زدن هامون باشه.

  1. المرسلات : 15   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  2. المرسلات : 19   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  3. المرسلات : 24   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  4. المرسلات : 28   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  5. المرسلات : 34   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  6. المرسلات : 37   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  7. المرسلات : 40   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  8. المرسلات : 45   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  9. المرسلات : 47   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  10. المرسلات : 49   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  11. المطففين : 10   وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ
  12. الجاثية : 7   وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثيمٍ
  13. البقرة : 79   فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ 

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 13

نویسنده: حسین اکبری*

جلوه های رفتار صادقانه پیامبر با مومنان

1.      مشورت

 یکی از موارد بی صداقتی عملی این است که حاکمی در امور سیاسی به نظرات دیگران اهمیت ندهد این امر نشانگر خود برتر بینی و استفاده ابزاری نمودن او از دیگران است که در نهایت به استبداد رأی حاکم و سرخوردگی مردم می انجامد و مردم خود رادر حكم ابزار تصور می کنند ، ابزارى بى‏روح و بى‏جان. ولى وقتى خود آنها را در جريان گذاشتيد، روشن كرديد و در تصميم شريك نموديد، احساس شخصيت مى‏كنند و در نتيجه بهتر پيروى مى‏كنند.( مطهرى، مجموعه‏آثار، ج‏16، ص: 180)  با توجه به اصل تکریم و دوری از خود برتر بینی، خداوند به پیامبر خود دستور می دهد در برخورد با مومنان با رعایت تکریم رفتار نموده و به نظرات آنها احترام قائل شود و در عرصه تدبیر امور اجتماعی با مومنان مشورت می نماید  و در مواردی که نظر مفیدی ارائه می شد آن را قبول کند.

خداوند متعال در قرآن کریم به این مهم توجه پیامبر را جلب کرده و می فرماید:

« ... وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ» (آل‏عمران : 159) در كارها با ايشان مشورت كن و چون قصد كارى كنى بر خداى توكل كن، كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد.

اين هم از شؤون اخلاق نرم و ملايم پيغمبر بود. ایشان نيازى به مشورت نداشتند ولى مشورت مى‏كردند براى اينكه اولًا ديگران ياد بگيرند، و ثانياً مشورت كردن شخصيت دادن به همراهان و پيروان است.

در ادامه آیه می فرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِى الْامْرِ فَاذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ.» اى پيغمبر! همين قدر كه تصميم گرفتى، به خدا توكل كن و كار خودت را شروع كن و از خداى متعال هم مدد بخواه.

پیامبر (ص) با اينكه فرمانش ميان اصحاب بى‏درنگ اجرا مى‏شد و آنها مكرر مى‏گفتند چون به تو ايمان قاطع داريم اگر فرمان دهى كه خود را در دريا غرق كنيم و يا در آتش بيفكنيم مى‏كنيم، او هرگز به روش مستبدان رفتار نمى‏كرد؛ در كارهايى كه از طرف‏ خدا دستور نرسيده بود، با اصحاب مشورت مى‏كرد و نظر آنها را محترم مى‏شمرد و از اين راه به آنها شخصيت مى‏داد. در «بدر» مسئله اقدام به جنگ، همچنين تعيين محل اردوگاه و نحوه رفتار با اسراى جنگى را به شور گذاشت. در «احد» نيز راجع به اين كه شهر مدينه را اردوگاه قرار دهند و يا اردو را به خارج ببرند، به مشورت پرداخت. در «احزاب» و در «تبوك» نيز با اصحاب به شور پرداخت.(مطهرى، مجموعه‏آثار، ج‏2، ص: 260)

2.      هماهنگی در سیاست های اتخاذ شده در طول دوره رهبری

پیامبر خدا با ارتباطی که با عالم غیب داشت کلیه برنامه های سیاسی و اجتماعی حکومت اسلامی را از منبع وحی الهی دریافت و اجرا می‌کرد و با توجه به اینکه وحی الهی عاری از هر گونه تضاد و تناقضی است به همین جهت سیاست‌ها و مواضع سیاسی پیامبر همگام با وحی الهی در سراسر عمر رسالتشان هماهنگ و مکمل همدیگر بوده است.

این تاکید و این تهدید نشانگر حقانیت و صداقت پیامبر خدا وی باشد.

 

پی نوشت:

 

*دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره) قم

مطهری، مرتضی، نرم افزار مجموعه آثار، ج،16 ،مرکز تحقیقات کامپیوتری نور ، قم،1388ش .

 

 لینک دریافت قسمت قبلی(ق 12): http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/59

 

 

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 10

نویسنده: حسین اکبری*

جلوه های رفتار صادقانه پیامبر

جلوه های رفتار صادقانه پیامبر با کفار و مشرکین

4.      تحمل جسارت ها و جهالت ها و کینه های مشرکین و کفار

پيغمبر در مسائل فردى و شخصى نرم و ملايم بود و جسارت ها و توهین های  مردمان مشرک و کافر و جاهل را نادیده می‌گرفت و چنان به نرمی و ملاطفت برخورد می‌کرد که اکثر مواقع طرف مقابل از کار خود پشیمان می شد و اگر مسلمان نبود اسلام می آورد.

به عنوان نمونه روزی شخصى یهودی ضمن ادعای طلبکاری دروغین از پیامبر(ص) به علت انکار پیامبر  با پيغمبر گلاويز مى‏شود و رداى پيغمبر را لوله مى‏كند، دور گردن ايشان مى‏پيچد و مى‏كشد كه اثر قرمزى‏اش در گردن پيغمبر ظاهر مى‏شود. مسلمين مى‏آيند كه چرا پيغمبر دير كرد، مى‏بينند يك يهودى چنين ادعايى دارد. مى‏خواهند خشونت كنند، پيغمبر مى‏گويد: كارى نداشته باشيد، من خودم‏ مى‏دانم با رفيقم چه كنم. آنقدر نرمش نشان مى‏دهد كه يهودى همان جا مى‏گويد:«اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّااللَّهُ وَ اشْهَدُ انَّكَ رَسولُ اللَّهِ» و مى‏گويد تو با چنين قدرتى كه دارى اينهمه تحمل [نشان مى‏دهى؟!] اين تحمل، تحمل يك فرد عادى نيست، پيغمبرانه است.

نمونه بارز دیگر تحمل دشمنی های ابولهب و همسرش ام جمیل است که زبانزد عام وخاص بود. ابو لهب زبانى زشت و آلوده داشت، و تعبيرات ركيك و زننده مى‏گفت، همسر ابو لهب نیز در عداوتها و كارشكنيهاى شوهرش بر ضد اسلام شركت داشت و بوته‏هاى خار را بر دوش مى‏كشيد، و بر سر راه پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى‏ريخت تا پاهاى مباركش آزرده شود.و شايد از اين نظر سر آمد تمام دشمنان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله محسوب مى‏شد، و به همين جهت خداوند در سوره "مسد" با تمام صراحت و خشونت، او و همسرش امّ جليل را به باد انتقاد مى‏گيرد. (مطهرى، مجموعه‏ آثار ، ج‏16، ص: 175)

پی نوشت:

*دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره) قم

  1. مطهری، مرتضی، نرم افزار مجموعه آثار، ج،16 ،مرکز تحقیقات کامپیوتری نور ، قم،1388ش .
  2. لینک دریافت قسمت قبلی(ق نهم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/52
  3. لینک دریافت قسمت بعدی(ق یازدهم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/57

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 9

نویسنده: حسین اکبری*

جلوه های رفتار صادقانه پیامبر

جلوه های رفتار صادقانه پیامبر با کفار و مشرکین

3.      پذیرش صلح در صورت در خواست صلح از طرف دشمن 

 پيغمبر اكرم در سالهاى اول بعثت تا آخر مدتى كه در مكه بودند و نيز ظاهراً تا سال دوم ورود به مدينه، روششان در مقابل مشركين روش مسالمت است؛ هرچه از ناحيه مشركين آزار و رنج و ناراحتى مى‏بينند و حتى بسيارى از مسلمين در زير شكنجه مى‏ميرند و مسلمين اجازه مى‏خواهند كه با اينها وارد جنگ بشوند و مى‏گويند ديگر بالاتر از اين چيزى نيست، از اين بدتر مى‏خواهد وضع ما چه بشود، به آنها اجازه نمى‏دهد و حداكثر به آنان اجازه مهاجرت مى‏دهد كه از حجاز به حبشه مهاجرت مى‏كنند. ولى وقتى كه پيغمبر اكرم از مكه مهاجرت مى‏كنند و به مدينه مى‏روند، در آنجا آيه نازل مى‏شود: «اذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلونَ بِانَّهُمْ ظُلِموا وَ انَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ» (حج/39) اجازه داده شد به اين كسانى كه تحت شكنجه و ظلم قرار گرفته‏اند كه بجنگند.

آيا اسلام دين جنگ است يا دين صلح؟ اگر دين صلح است، تا آخر بايد آن روش را ادامه مى‏دادند و مى‏گفتند اساساً جنگ كار دين نيست، كار دين فقط دعوت است، تا هر جا كه پيش رفت رفت، هر جا هم نرفت نرفت؛ و اگر اسلام دين جنگ است پس چرا در سيزده سال مكه به هيچ وجه اجازه ندادند كه مسلمين حتى از خودشان دفاع كنند، دفاع خونين؛ يا اينكه نه، اسلام، هم دين صلح است و هم دين جنگ، در يك شرايطى نبايد جنگيد و در يك شرايطى بايد جنگيد. باز ما حضرت رسول را مى‏بينيم كه در همان دوره مدينه هم در يك مواقعى با مشركين يا با يهود و نصارى‏ مى‏جنگد و در يك مواقع ديگر حتى با مشركين قرارداد صلح مى‏بندد، همچنانكه در حديبيه با همين مشركين مكه كه الَدُّ الخصام پيغمبر بودند و از همه دشمنهاى پيغمبر سرسخت‏تر بودند، عليرغم تمايل تقريباً عموم اصحابش قرارداد صلح امضا كرد. باز در مدينه مى‏بينيم پيغمبر با يهوديان مدينه قرارداد عدم تعرض امضا مى‏كند. (مطهرى، مجموعه‏ آثار، ج‏16، ص: 621)

در آیه 61 سوره انفال خداوند به پیامبر می فرماید:

 وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ» و اگر به صلح گرايند، تو نيز به صلح گراى. و بر خدا توكل كن كه اوست شنوا و دانا.

طبق این آیه شریفه پیامبر موظف شده در صورتی که طرف مقابل درخواست صلح کرد قرارداد صلح را بپذیرد و دیگر به جنگ ادامه ندهد اما ممكن است تمايل دشمن به صلح و سازش از در خدعه و نيرنگ باشد و دشمن بخواهد بدين وسيله مؤمنين را فریب داده و در موقع مناسب در شرايطى كه در نظر دارند بر ايشان شبيخون بزنند. به همبن جهت خداى سبحان درآیه بعد فرموده: اينكه ما تو را امر به توكل كرديم براى همين بود كه بدانى اگر دشمن بخواهد به اين وسيله بتو نيرنگ بزند خدا نگهدار تو است. و در جاى ديگر هم فرموده:" وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ- هر كه به خدا توكل جويد (خدا كار او را كار خود دانسته) و خدا به كار خود مى‏رسد".

 نکته ای که لازم است در اینجا متذکر شد این است که پیامبر در سراسر عمر شریف خود هیچگاه در جنگ اجازه جنایت جنگی را به هیچ کدام از یاران خود نداد و اگر در موردی از فرماندهان لشگر پیامبر از این دستور پیامبر تخلفی می کرد پیامبر خدا آن را محکوم کرده و اگر خسارتی به عده ای بیگناه وارد می شد تمام آن را پرداخت می کرد که به عنوان نمونه می توان به جنایت جنگی خالد بن  ولید نسبت به طایفه بنی جذیمه اشاره کرد که پیامبر خدا ضمن توبیخ خالد تمام غرامت طرف مقابل را توسط حضرت علی علیه السلام پرداخت و از همه آن طایفه دلجویی کرد . (سبحانی تبریزی،1386ش ، ص 452)

پی نوشت:

*دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره) قم

  1. سبحانی تبریزی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، تهران،  مشعر، 1386ش.
  2. مطهری، مرتضی، نرم افزار مجموعه آثار، ج،16 ،مرکز تحقیقات کامپیوتری نور ، قم،1388ش .
  3. لینک دریافت قسمت قبلی(ق هشتم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/50
  4. لینک دریافت قسمت بعدی(ق دهم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/54

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 8

نویسنده: حسین اکبری*

جلوه های رفتار صادقانه پیامبر

جلوه های رفتار صادقانه پیامبر با کفار و مشرکین

2.  اعتراف به بشر بودن

تمامی مدعیانی که به دروغ ادعای مقامات معنوی می کنند برای تحمیل خود به مردم و کسب جایگاه اجتماعی و سیاسی در بین مردم ، شخصیتی استثنائی برای خود تعریف می کنند و  با توسل به حیله ها و ترفند هایی کاذب سعی در فریب مردم می نمایند و در این راه از هر ابزار ممکن استفاده میکنند و حتی اجازه می دهند اطرافیانشان به تعریف و تملق او پرداخته و یا به گفته ها و پندار های آنها مهر تایید می زند تا جایگاه اجتماعی وسیاسی اش تقویت و تثبیت شود؛ ولی پیامبر به شدت با این روش مخالفت می ورزید و ماهیت اصلی خود را صادقانه به مردم بیان می کرد به این صورت به دستور خداوند خود را بشری معرفی می کرد که  همچون سایر افراد زندگی عادی دارد. خداوند در این باره خطاب به پیامبر می فرماید:

" قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ".(کهف آیه 110)بگو: من انسانى هستم همانند شما. به من وحى مى‏شود. هرآينه خداى شما خدايى است يكتا .

كلمه" انما" ى اولى رسول خدا (ص) را منحصر در بشريت و در مانندى ساير بشرها مى‏سازد، به طورى كه هيچ چيزى زائد بر آنچه آنان دارند، ندارد و هيچ زيادتى براى خود ادعا نمى‏كند. و اين در حقيقت رد پندار مردم است كه خيال مى‏كنند هر كه ادعاى نبوت كرد ادعاى الوهيت و قدرت غيبى كرده است، و بر اساس همين پندار است كه از انبياء توقع‏هايى دارند كه جز خدا كسى علم و قدرت بر آنها را ندارد. در انحصار اول به امر خدا همه اينها را از خود نفى مى‏كند، و براى خود اثبات نمى‏كند مگر تنها و تنها مساله وحى را.(طباطبایی، 1417 ق ، ج‏13، ص406)

پیامبر(ص) وقتی در مدینه نیز حکومت تشکیل دادند و حاکم  مقتدر جامعه اسلامی شدند آن زمان هم اجازه نمی‌دادند که مردم  به ایشان به چشم یک ملک و پادشاه نگاه کرده و از ایشان واهمه ای به دل راه داشته باشند و در مقابل ایشان رعیت مابانه کرنش کنند.

 و نیز تاکید می کردند که پیامبر باید از جنس خود مردم باشد تا بتواند عملی بودن زندگی پیامبر گونه را  نشان دهد؛ و با ادعای کافران مبنی بر لزوم فرشته بودن پیامبران نیز مقابله میکردند .

پی نوشت:
*دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره) قم

1. طباطبايي، سيدمحمد حسين؛ الميزان فى تفسير القرآن، ج13‏، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ ى مدرسين حوزه علميه، قم ، 1417ق.

لینک دریافت قسمت قبلی(قسمت هفتم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/49

لینک دریافت قسمت بعدی(قسمت نهم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/52

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 7

نویسنده : حسین اکبری *

جلوه های رفتار صادقانه پیامبر(ص)

جلوه های رفتار صادقانه پیامبر با کفار و مشرکین

 با توجه به اینکه اکثر مخاطبان اولیه پیامبر خدا در زمان آغاز رسالت،  کفار و مشرکین بودند، جلوه هایی که در مرحله اول ذکر می شود مربوط به این گروه است و در مرحله بعد با توجه به حسیاسیت جریان نفاق  و اهمیت تعامل  صادقانه پیامبر با این گروه جلوه های رفتار صادقانه پیامبر با این گروه ذکر می شود و در نهایت تعامل پر از مهر و عطوفت و صداقت پیامبر خدا با مومنان زینت بخش این قسمت از تحقیق خواهد بود. تکته ای که باید در ابنجا ذکر شود این است که ممکن است برخی از این جلوه ها در تعامل پیامبر خدا(ص) بین این سه گروه مشترک باشد ولی به جهت اینکه در یک گروه نمود بیشتری داسته در آنجا ذکر شود.

1.      دعوت عمومی و اتمام حجت جامع

یکی از لوازم ارتباط صادقانه همه جانبه بودن آن است  به این معنا که این رابطه باید هم انگیزه بخش برای کارهای خیر بوده و هم مانع اقدام طرف مقابل به کار ناصواب باشد بر این اساس خداوند پیامبر را هم بشیر معرفی کرده و هم نذیر . پیامبر بر اساس این دو راهبرد اساسی حتی تا قبل از جنگ با کفار هم سعی بر آن داشت که با آنان اتمام حجت نموده و آنها را به راه خیر دعوت نماید و کسی از لشگر طرف مقابل باقی نماده باشد که ندای حق را نشنیده باشد. به همین جهت پیامبر با ارسال نامه ، سفیر و یا سخنرانی و سردادن شعارهای توحیدی یا نوشتن آنها بر روی پرچم ها لشگر خود حتی در حین جنگ سعی در هدایت مردم داشته است . خداوند در آیه 28 سبا و همچنین در آیات متعددی در قرآن کریم، پیامبر را بشیر و نذیر معرفی کرده و می فرماید:

 «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ »تو را به پيامبرى نفرستاديم، مگر بر همه مردم مژده‏دهنده و بيم‏دهنده. ولى بيشتر مردم نمى‏دانند. (سبأ/28)

همه این اقدامات روشنگرانه نشانگر صداقت پیامبر و اشتیاق ایشان در سعادت مردم بود و اما اگر می خواست صرفا به دنبال کشور گشایی باشد دیگر اتمام حجت معنایی نداشت.

پی نوشت:

*دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره) قم

لینک دریافت قسمت قبلی(قسمت ششم): http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/46

 لینک دریافت قسمت بعدی(قسمت هشتم): http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/50

معنای کوثر از نگاه علامه طباطبایی (ره)

پی نوشت:

موسوى همدانى سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان،ج‏20، ص: 639، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم قم‏1374

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 6

نویسنده : حسین اکبری*

مبانی صداقت در سیاست اسلامی

5. بصیرت و آگاهی

یکی از پیش زمینه‌های رفتار صادقانه یک حاکم سیاسی داشتن بصیرت و احاطه اطلاعاتی کامل بر فضای مدیریتی است و بدون داشتن بصیرت و درک لازمی، امکان ارائه اهداف و چشم انداز روشن و جامع و به تبع آن، تصمیم گیری درستی برای هیچ رهبری میسر نیست.  به همین جهت ممکن رهبر مردم با به بیراهه برده و به نابودی بکشاند یا اینکه مردم را به سوی یک چشم انداز خیالی و یا ساختگی راهنمایی کرده و پیش ببرد.

خداوند در قرآن کریم به پیامبر (ص) می فرماید:

« قُلْ هذِهِ سَبيلي‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ»(1).

بگو: اين راه من است. من و پيروانم، همگان را در عين بصيرت به سوى خدا مى‏خوانيم. منزه است خدا و من از مشركان نيستم.

بر اساس آیه فوق اين از وظایف يكی از مشخصه های رهبران راستين داشتن بصیرت و درک درست از مبدا و منتهای راه است. با توجه به سیاق آیه و جمله آخر آیه که شرک را از ساحت پیامبر نفی کرده در می یابیم حرکت بدون بصیرت منجر به شرک خواهد شد. حال اگر رهبری چنین درک و بصرت درستی را نداشته باشد سراسر مسیر حرکت او و پیروانش در هاله ای از ابهام فروخواهد رفت.

خداوند در این آیه شریفه به پیامبر خدا دستور می دهد هم خودش با بصیرت در مسیر حق گام بردارد و هم به به پیروان خود زمینه های این بصرت را فراهم آورد. اصولا يكى از راههاى شناخت رهبران راستين از دروغين همين است كه اينها با صراحت سخن مى‏گويند و راهشان روشن است، وولی سران کفر و باطل  براى اينكه بتوانند سرپوشى به روى كارهاى خود بگذارند، هميشه به سراغ سخنان مبهم و چند پهلو مى‏روند.

پی نوشت:

*دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره) قم

1. سوره یوسف، آیه 108.

لینک دریافت قسمت قبلی(قسمت پنجم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/46

لینک دریافت قسمت بعدی(قسمت هفتم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/49

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 5

نویسنده : حسین اکبری *

مبانی صداقت در سیاست اسلامی

4- توجه به عزت جامعه اسلامی

از جمله شاخصه های مهم در حکومت اسلامی ، داشتن غرور يا مناعت و احساس شرافت ملی و دینی است؛ یعنی امت اسلامی باید تمام سعیش بر این باشد که دستش به سوی بیگانگان دراز نباشد..

 در بسيارى از تعبيرات اسلامى اين حالت غرور يا مناعت و احساس شرافت، تحت عنوان «عزت نفس» بيان شده است. در رأس اينها تعبير خود قرآن كريم است كه تعبيرى حماسى است:

«وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ».(منافقون /8) عزت اختصاصاً از آنِ مؤمنان است،

يعنى مؤمن بايد بداند عزت اختصاصاً در انحصار مؤمنان است و اوست كه‏بايد عزيز باشد؛ عزت شايسته اوست و او شايسته عزت است. اين يك نوع توجه دادن به نفس است. (مطهرى، مجموعه‏ آثار، ج‏22، ص: 653)

 بر اساس بیان قرآن کریم منشاء عزت، خداوند است و  مسلمین در سایه اطاعت از خداوند و رسول الله است که می توانند به  عزت دست یابند. به هر میزان که از اطاعت و توکل و اعتماد امت اسلامی به خداوند کاسته شود به همان میزان از عزتشان کاسته خواهد شد . همچنین حاکم اسلامی نیز موظف است اين  حالت عزتمندی را در جامعه اسلامی زنده نگه دارد و در مقام تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری نیز به این حالت مطلوب و زیبای جامعه اسلامی آسیب نرساند

پیامبر اکرم(ص) می فرماید: اطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّةِ الْانْفُسِ- حوائج خويش را با عزت نفس بجوئيد(پاینده، نهج الفصاحه، ص219)

 اگر حاجتى به ديگران داريد از آنها بخواهيد، ولى با عزت نفس بخواهيد؛ يعنى براى حاجتى كه داريد، خودتان را نزد ديگران پست و ذليل نكنيد، عزتتان را حفظ كنيد و در حالى كه آن را حفظ مى‏كنيد اگر حاجت و نيازى داريد آن را طرح كنيد، نياز خودتان را با قيمت از دست رفتن عزتتان رفع نكنيد.

جمله معروفى است در نهج البلاغه كه حضرت ضمن خطابه‏اى به اصحابشان مى‏فرمايند: «فَالْمَوْتُ فى حَياتِكُمْ مَقْهورينَ وَ الْحَياةُ فى مَوْتِكُمْ قاهِرينَ »(نهج البلاغه،خطبه51) مردن اين است كه بمانيد ولى مغلوب و مقهور باشيد، و زندگى اين است كه بميريد ولى پيروز باشيد.

اينجا اساساً مسئله عزت و قاهريت و سيادت آنقدر ارزش والايى دارد كه اصلًا زندگى بدون آن معنى ندارد؛ اگر باشد مهم نيست كه تن انسان روى زمين حركت كند يا نكند، و اگر نباشد حركت كردن روى زمين حيات نيست.(مطهرى، مجموعه‏ آثار، ج‏22، ص: 654)

پی نوشت:

*دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره) قم

  1. پاينده‏ ابو القاسم، نهج الفصاحة،چ4، دنياى دانش، تهران،‏1382ش‏.
  2. مطهری، مرتضی، نرم افزار مجموعه آثار، ج22،16،3،2، مرکز تحقیقات کامپیوتری نور ، قم .
  3. نهج البلاغه، هجرت،‏ قم، ‏1414 ق‏.

لینک قسمت قبلی(قسمت چهارم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/43

 

لینک قسمت بعدی(قسمت ششم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/46

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 4

نویسنده : حسین اکبری*

مبانی صداقت در سیاست اسلامی

3.توجه به کرامت انسان

 اصل کرامت انسانی از اصول اسلام و مورد تأکید آیات و روایات زیادی است. تکریم انسان و شخصیت دادن به او اولین بار در آغاز خلقت انسان به وسیله باری تعالی انجام گرفت؛‌آنجا که به ملایکه دستور داد تا به انسان سجده کنند و او را اشرف مخلوقات برشمرد. خداوند علاوه بر ارسال فرستادگانی از جنس خودِ‌ انسان برای راهنمایی وی، عقل و تدبیر را نیز در نهاد او به ودیعه گذاشت تا بر دیگر مخلوقات پیشی گرفته و شرافت خویش را بر دیگران نمودار سازد. خداوند در این خصوص می‌فرماید:

«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً»(اسراء /70)

و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتین و آنانرا در خشکی و دریا[بر مرکب‌ها] برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده‌های خویش برتری آشکار دادیم.

مقصود از تكريم اختصاص دادن به عنايت و شرافت دادن به خصوصيتى است كه در ديگران نباشد. انسان در ميان ساير موجودات عالم خصوصيتى دارد كه در ديگران نيست، و آن داشتن نعمت عقل است،.(طباطبایی،  1417ق ، ج‏13، ص: 15)

به دنبال تکریم انسان توسط خداوند، نوبت به خود انسانها می رسد که بنای روابط خود را بر تکربم همدیگر قرار دهند به همین جهت  قرآن کریم اصل اوّلي در معاشرت‏ها و تعاملات اجتماعي را بر تکریم افراد قرار داده و می فرماید: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» البقرة : 83 و به مردمان سخن نيك گوييد.

این آیه بیانگر يك اصل انساني صرف است و مبنا را بر كرامت انساني قرار مي‏دهد و بر تعاون و تعاطف بين مردم تأكيد دارد و آنان را از آنچه سبب برانگيخته شدن كراهت و نفرت است دور مي‏سازد و با اين اصل ثابت مي‏شود كه اسلام تنها به اعتقاد و عبادت اكتفا نمي‏كند، بلكه به انسانيت و كرامت انسان‏ها نيز توجه تام دارد و راه‏هاي رسيدن به زندگي پرثمر را به آنان نشان مي‏دهد؛

نقش حُسن خلق در اداره جامعه به قدري است كه به رسول مكرّم‏صلي الله عليه و آله و سلم ن خطاب مي‏شود: ﴿فبما رحمةٍ من الله لِنْتَ لهم ولوكنت فَظّاً غليظ القلبِ لانْفضّوا من حوْلك﴾[ سوره آل‏عمران، آيه 159]؛ به بركت رحمت الهي در برابر مردم نرم و مهربان شدي! و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده مي‏شدند.

 و در جای دیگر خداوند در وصف رسول اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم، بر علم پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم تكيه نمي‏كند، بلكه خلق آن حضرت را به بزرگي مي‏ستايد: «وإنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عظيمٍ» (قلم/4)؛ گرچه خلق انساني، نشأت گرفته از علم عميق است. خود رسول گرامي‏صلي الله عليه و آله و سلم نيز مي‏فرمايد: «بعثت لاُتمّم مكارم الأخلاق». سرّ اين نكته آن است كه آنچه مردم را بهره‏مند مي‏سازد، خُلق نيكوي رهبران جامعه و مديران امت است، نه صِرْف علم آنان، و به تعبير ديگر، مردم عالمان را در محور عمل آنان مي‏شناسند و سرّ اين‏كه محبّت اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام)، به طور فراگير و عميق در دل‏هاي مردم جاي گرفته خُلق نيكوي آن بزرگواران است وگرنه بيشتر مردم از معارف بلند ائمه(عليهم‌السلام) بهره وافي نمي‏بردند.( جوادی آملی، 1382ق،ص 383)

قرآن کریم خوش خلقی و نرمش در رفتار پیامبر عامل عمده جلب قلوب مردم دانسته و این خوی زیبای ایشان نشان از صداقت و اخلاص و تکریم ایشان نسبت انسانهاست.

پی نوشت:

*دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره) قم

  1. طباطبايي، سيدمحمد حسين؛ الميزان فى تفسير القرآن، ج‏9، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ ى مدرسين حوزه علميه، قم ، 1417ق.
  2. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج5، اسراء ، قم،1382ش.

 لینک دریافت قسمت قبلی(قسمت سوم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/41

 لینک دریافت قسمت بعدی(قسمت پنجم):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/45

 

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 3

نویسنده : حسین اکبری*

مبانی صداقت در سیاست اسلامی

2. توجه به مصلحت اسلام و  امت اسلامی

از اصول اولیه در سیاست اسلامی توجه به مصالح مسلمین است. تاکید بر این امر اقتضاء می کند که حاکم اسلامی در برنامه ریزی ها و اعمال آنها و یا اتخاذ مواضع سیاسی یا اجتماعی حتماً این بُعد را مدنظر داشته باشد. هر جا با اصل دیگری تزاحم داشت ترجیح داده شود. البته باید توجه داشت که فرق است ميان مصلحت و منفعت. ممکن است بین منفعت و مصلحت اشتباه شود. مصلحت، دايرمدار حقيقت است. مصلحت و حقيقت دو برادر هستند كه از يكديگر جدا نمى‏شوند. مصلحت يعنى رعايت حقيقت را كردن نه رعايت سود خود را كردن، كه اين منفعت است.(مطهرى، مجموعه‏ آثار، ج‏22، ص353) بنابر این نباید خواست و سلیقه حاکم و یا منافع ظاهری معیار تشخیص مصالح جامعه قرار گیرد، بلکه باید مصالح جامعه اسلامی بر اساس موازین اسلامی سنجیده شده و ترجیح داده شود. بر اساس این اصل، حاکم اسلامی در سیره سیاسی خود در برنامه ها و اعمال مدیریت های خود مصالح حقیقی جامعه را مدنظر قرار داده و از محور قراردادن خواسته ها و سلیقه شخصی خود صرفنظر می‌کند و منافع ظاهری را دست آویز سیاست های خود قرار نمی دهد. این یعنی همان صداقت و اخلاص در مقام رهبری و هدایت که جامعه را به اهداف مورد نظر اسلام نزدیک می سازد. 

پی نوشت:

* ، دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره)قم

1.  مطهرى،مرتضی، مجموعه‏ آثار، ج‏22، مرکز نحقیقات نور،قم،1388.

لینک دریافت قسمت قبلی(قسمت دوم مقاله):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/34

لینک دریافت قسمت بعدی(قسمت چهارم مقاله):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/43

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 2

نویسنده : حسین اکبری*

مبانی صداقت در سیاست اسلامی

سخن از صداقت سخن از اخلاق است و اخلاق نیز به صورت سیستم‌ و نظام‌های گوناگونی نمود پیدا می کند. و تفاوت در نظام های اخلاقی نیز تا اندازه‏اى متأثر از جهان بينى‏هاست ؛ يعنى بينش هر مكتبى درباره جهان، يك نوع سيستم اخلاقى در آن مكتب الهام مى‏بخشد و پيشنهاد مى‏كند. مكتب مادى قهراً نوعى اخلاق پيشنهاد مى‏كند، مكتب الهى نوع ديگر اخلاق پيشنهاد مى‏كند. آن كه جهان را ناشى از يك اراده حكيمانه ازلى و انسان را نفخه‏اى الهى مى‏داند و آن كه در جهان جز ظلمت و تاريكى و تصادف و حركتهاى كوركورانه و بى‏منتهايى، بى مقصدى و بى هدفى چيز ديگرى نمى‏بيند خواه ناخواه بينش‏شان در اخلاق هم متفاوت است؛ و اساساً بعضى از مكتبها در مسئله اخلاق به بن بست مى‏رسند.(مطهری، مجموعه‏ آثار، ج‏22، ص: 290) پس بدون توجه به جهان بینش اسلامی امکان ارائه نظام اخلاقی اسلامی میسر نیست. اساس جهان بینی اسلامی، نگرش توحیدی به عالم هستی و هدفمندی آفرینش بوده و ماهیت و نتایج اخلاق بر اساس این نگرش، قابل تعریف و ارزیابی است. اخلاق در کنار عقاید اسلامی و احکام عملی ، به عنوان مکمل مجموعه دین اسلام است. و فرض اسلام بدون اخلاق فرضی ناقص و بلکه باطل است. چه اینکه انسان همانطور دارای فطرت خداجویی و خداپرستی است؛دارای وجدان، عواطف و احساساتی است که او را به سوی عدالت‌طلبی ، صداقت ورزی ، محبت و عطوفت و رحمت سوق می دهد. آموزه های اخلاقی دین اسلام هم بر اساس همین فطرت الهی شکل گرفته وهمین امر، راه را برای پیاده کردن اخلاق در زندگی انسان آسان می سازد. برای روشن شدن این مسئله به می توان موارد زیر را به عنوان مبانی هست شناختی و مبانی معرفتی اخلاق اسلامی  اشاره کرد.

با توجه به اینکه موضوع تحقیق حاضر صداقت در ساحت سیاست و مربوط به سیره سیاسی حاکم اسلامی است، از ارائه مطلق پیش نیاز‌ها و مبانی صداقت خوداری نموده و به مبانی مربوط به حوزه سیاست در حد گنجایشِ تحقیق اشاره می‌شود.

1. توحید محوری و آخرت‌گرایی

جهان‏بينى اسلامى جهان‏بينى توحيدى است. توحيد در اسلام به خالص‏ترين شكل و پاك‏ترين طرز بيان شده است. جهان‏بينى توحيدى يعنى درك اينكه جهان از يك مشيّت حكيمانه پديد آمده است و نظام هستى بر اساس خير و جود و رحمت و رسانيدن موجودات به كمالات شايسته آنها استوار است؛ یعنی جهانْ «يك قطبى» و «تك‏محورى» است؛ يعنى جهانْ ماهيت «از اويى» (إِنَّا لِلَّهِ) و «به سوى اويى» (إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ «بقره/156») دارد؛ موجودات جهان با نظامى هماهنگ به يك «سو» و به طرف يك مركز، تكامل مى‏يابند؛ آفرينش هيچ موجودى عبث و بيهوده و بدون هدف نيست؛ جهان با يك سلسله نظامات قطعى كه «سنن الهيّه» ناميده مى‏شود اداره مى‏شود.(مطهرى،مجموعه آثار، ج2، ص87)

با توجه به بیان فوق که جهان تحت حاکمیت الله اداره می شود و عالم محضر خداست و آفرینش هستی هدفمند است؛ فرستادگان الهی مامور تجلی بخشی به این حاکمیت و اهداف آفرینش هستی هستند. و این ماموریت نیز جز در سایه حکومت و ساختار سیاسی- اجتماعی توحیدی محقق نمی شود، از بایسته های حکومت توحیدی، برپایی و اداره آن بر اساس حق و دوری از باطل است. و به هر میزان که این ساختار آلوده به باطل گردد به همان میزان در تحقق این رسالت آسمانی خلل وارد خواهد آمد. از جلوه‌های بارز حق در ساختار حکومت اسلامی ، صداقت و راستی در نیات و گفتار و رفتار حاکم اسلامی است . حاکم اسلامی موظف است متن شخصیت حقیقی و حقوقی خود را با صداقت عجین نموده و صادقانه با مردم به تعامل برخیزد. چرا که میان دعوت به خدا و رسیدن به کمال و سعادت حلقه ای جز حقیقت و راستی نمی تواند قرار بگیرد و از پل باطل و دروغ راهی برای عبور به سوی سرای سعادت ممکن نیست.

پی نوشت:

* دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره)قم

1. مطهرى،مرتضی،مجموعه آثار، ج2، ص87.

2. مطهرى،مرتضی،مجموعه آثار،ج‏22، ص290.

 لینک دریافت قسمت قبلی(قسمت اول مقاله):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/34

 لینک دریافت قسمت بعدیی(قسمت سوم مقاله):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/41

سیمای صداقت در سیره سیاسی پیامبر (ص) از نگاه قرآن کریم- 1

بسم الله الرحمن الرحیم 

با یاری خداوند می خواهیم در طی چند شماره سلسله وار مقاله ای را با عنوان فوق تقدیم کنیم. امید است مرضی حق تعالی قرار گیرد. انشالله 

نویسنده : حسین اکبری*

چکیده

تحقیق حاضر با نگاهی قرآنی و از رهگذر آیات قرآن کریم جایگاه صداقت در سیره سیاسی پیامبر اکرم (ص) را از طریق تبیین مبانی و پیش زمینه های لازم برای صداقت در سیاست اسلامی بررسی نموده و همچنین نمودهای عینی صداقت در سیره نبوی را با بیان جلوه های صداقت در بر خورد ایشان با مردم عصر خویش اعم از کفار و مشرکان، منافقان و مومنان به تصویر کشیده است. این تحقیق در ذیل چهار عنوان تنظیم شده است که بعد از بیان کلیات، عنوان اول، مربوط به بررسی مبانی صداقت در سیاست اسلامی و سه عنوان دیگر نیز مربوط به بررسی جلوه های رفتاری پیامبر(ص) با مومنان، منافقان ، مشرکان و کفار و در خاتمه نیز به نتایج تحقیق اشاره شده است. و از جمله نتایج به دست آمده در این تحقیق این است که اولاً معرفت و ایمان عمیق پیامبر(ص) به حق و حقیقت و عصمت و توکل و اعتماد محض ایشان به قدرت لایزال الهی، راه هیچ توجیهی را برای توسّل ایشان به دروغ و فریب و باطل باقی نگذاشته است. ثانیاً تحمل سختی های بلند مدت و طاقت فرسای دوران رسالت و هدایت مردم عصر جاهلیت، نشانگر صداقت و علاقه وافر ایشان نسبت به سعادتمندی مردم بود و هم اکنون، آن زحمات صادقانه پیامبر به بار نشسته و تمدن والای اسلامی را برای جهانیان به ارمغان آمده است.

کلید واژه‌ها: قرآن کریم، سیره سیاسی پیامبر، مبانی صداقت، نگرش توحیدی، جلوه های صداقت.

مقدمه

صداقت و سیاست همواره  به عنوان دو مفهوم راهبردی در عرصه دانش اداره جامعه از مفاهیم چالش بر انگیزی  است که از دیر باز در امکان عملیاتی کردن همزمان آن دو  بین اندیشمندان و سیاستمداران اختلاف جدی وجود داشته است به نحوی که برخی، اعمال سیاستِ صادقانه را به جهت تعریف سیاست به رابطه ای دوجانبه مبتنی بر طبع منفعت‌طلبی، استخدام‌گری، ناممکن می دانند. و صداقت را نیز مانع جدی درعرصه سیاست سیاستمداران محسوب می شود؛ اما در نگاه اسلام، با توجه به اینکه هدف از حکومت، هدایت مردم به سوی کمال و قرب الهی است، صداقت جوهر اصلی حکومت انبیاست. نشانه این صداقت نیز معجزاتی است که پیامبران الوالعزم برای اثبات نبوّت خود ارائه می کردند و خود را عبد و فرستاده بشیر و نذیر خدا و هدایت کننده مردم به سوی سعادت معرفی می کردند و برای خود هیچ استقلالی را در رای و نظر در برابر خداوند متعال قائل نبودند. و در مسیر رسالت خود نیز بدون درخواست هیچ مزد و اجری به تبلیغ دین خدا می پرداختند. در این روش مدیریتی ، دغدغه اساسی پیامبر، دعوت به حق بوده و هرگز از مکر و خدعه و دروغ به عنوان ابزار در جهت بنیان حکومت خود یا تقویت آن استفاده نمی کرد.و اگر جایی هم تاکتیک و ترفندی در کار بوده بوده صرفاً برای رفع یا دفع فتنه و جنگ بوده است نه برای فتنه انگیزی و جنگ افروزی.

مفهوم شناسی

صداقت

واژه «صداقت» از «صدق» در اصل به این معنا است که گفتار و یا خبرى که داده مى‌‏شود، مطابق خارج باشد، و کسی را که خبرش مطابق با واقع و خارج باشد، «صادق» و «راست‌گو» مى‏‌گویند. در اصطلاح نیز انسانى را که عملش مطابق با اعتقادش باشد و یا کارى که مى‏‌کند با اراده و تصمیمش مطابق باشد، صادق و راست‌گو نامیده‌‏اند. . (مصطفوى، 1360 ش، ج ۶، ص ۲۱۵) 

 سیره

«سيره»،در لغت، از «سِير» به معناي رفتن، سير كردن مي آيد. (ابن منظور، 1414 ق ، ج 6، ص453) در اصطلاح، سيره يعنى نوع و سبك رفتار. (مطهری، مجموعه آثار، ج 16، ص 51)

سیاست

سیاست درلغت به معنی تدبير و اصلاح امور است.(ابن منظور، 1414 ق ، ج 6، ص 108)

در اصطلاح، مديريت و توجيه انسان ها با نظر به واقعيت هاي «انسان آن چنان كه هست» و «انسان آن چنان كه بايد باشد»، از ديدگاه هدف هاي عالي مادي و معنوي، سياست ناميده مي شود.(جعفری، 1376ش ،ص47)

در ميان انديشمندان اسلامي، حضرت امام خمينی (ره جامع ترين تعريف از سياست را ارائه داده است.

سياست به معناي اين كه جامعه را راه ببرد و هدايت كند به آن جايي كه صلاح جامعه و صلاح افراد است..... اين سياست مختص به انبيا و اوليا است... انبيا شغل شان سياست است و ديانت همان سياستي است كه مردم را از اين جا حركت مي دهد و به همه چيزهايي كه به صلاح ملت و مردم است، هدايت مي كند.(جوادی آملی، 1379ش ، ص192-193)   

با توجه به معنای لغوی و اصطلاحی واژه های صداقت، سیره و سیاست، و با توجه به جایگاه و شأن نبوت پیامبر و اهداف رسالت ایشان می توان گفت  منظور از صداقت سیاسی پیامبر(ص) ،  اجرای گام به گام و دقیق دستورات الهی در مقام رسالت و بشیر و نذیر بودن و تلاش برای هدایت مردم زمان خویش می باشد. و منظور از  سیره سیاسی پیامبر(ص) نیز روش و سبک ایشان در مدیریت و اداره امور اجتماعی سیاسی امت اسلامی می‌باشد.  

پی نوشت:

 

* ، دانش پژوه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی موسسه امام خمینی (ره)قم

 

  1. ابن منظور، لسان‌العرب، ج 6، چ3، دار صادر، بيروت‏، 1414 ق‏.
  2. جعفري، محمدتقي؛ حكمت اصول سياسي اسلام، بنياد نهج البلاغه، چاپ دوم، پاييز 1376ش.
  3. جوادي آملي، عبداللّه ؛ ولايت فقيه، مركز نشر اسراء، قم، 1379ش.
  4. راغب اصفهانى حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن،‏ دارالعلم الدار، بيروت،‏1412 ق.
  5. مطهری، مرتضی، نرم افزار مجموعه آثار، ج16،مرکز تحقیقات کامپیوتری نور ، قم .
  6. مصطفوى، حسن‏، التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ‏تهران،‏1360 ش.

 

لینک دریافت قسمت بعدی(قسمت دوم مقاله):http://ayehaiezendegi.blogfa.com/post/34

نور خدا خاموش نمی شود!

 

 

نور خدا خاموش نمی شود!

 

 12 بهمن سالروز ورود تاریخی بَنیانگذار کبیر انقلاب، حضرت  امام خمینی(ره)  به کشور است. آنروز روزِ عجیبی بود.  روزی پر از ترس و امید؛ ایشان پس از اقامه نماز در کف هواپیما، روی دو پتو با آرامش خوابیدند ، این در حالی بود که همه علاقمندان، دوستداران و نزدیکان ایشان، نگران انجام این پرواز بودند. خطر انهدام هواپیما و یا ربودن آن در آسمان چیزی بود که همه را تا لحظه فرود آن در فرودگاه تهران، نگران ساخته بود.«1»

حالا بعد از گذشت چندین سال از آن روزهای تاریخی، وقتی به دهه فجر  نزدیک می شویم این سوال در ذهن ها زنده و تکرار می‌شود که چرا آن روز بدخواهان و دشمنان انقلاب و اسلام نتوانستند هواپیمای امام را منهدم کنند ؟

برای یافتن پاسخ این سوال به منبع انقلاب و  یعنی قرآن کریم می رویم. شكّى نيست كه هر گاه اراده‏ى الهى بر تحقّق امرى تعلّق گيرد، آن مسئله قطعاً عملى خواهد شد و هيچ مانعى نمى‏تواند سدّ راه آن گردد، قرآن مى‏فرمايد: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» «2» همانا فرمان اوست كه هر گاه چيزى را اراده كند كه باشد، پس آن چيز خواهد بود و محقّق خواهد شد .«3» 

 

با توجه به این آیه شریفه و آیات دیگر نظیر این آیه«4» در می یابیم که اگر اراده خداوند بر تحقق چیزی واقع شده باشد هیچ چیزی نمی تواند جلوی تحقق آن را بگیرد البته این به معنای جبر نیست بلکه وقتی زمینه های تحقق سنت های الهی  قراهم شود  خداوند وعده داده که نصرت خود را شامل حال مومنان خواهد کرد . و به قول مرحوم شهید صدر قوانين و سنت‌هاي الهي نيز آن گاه که به زندگي انسان مربوط مي‌شوند، جنبه‌ي انساني هم مي‌يابند و توسط انسان قابل کشف و بررسي هستند و از زير دست انسان مي‌گذرند. لذا تعارضي با «عقل» و «آزادي» انسان و تمدن‌سازي او ندارند.«5»

منبع:

1-مجله اینترنتی ایران استایل

2-سوره یس آیه 82

3-تفسير نور، ج‏9، ص: 17

4-مانند سوره توبة آیه  32  « يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»

5-خبرگزاری مهر، مقاله نگاهي به انديشه­ شهيد صدر درباره­ تمدن و احياي انديشه و تمدن اسلامي  http://www.mehrnews.com/news/2514823

 

 

عاشق ظالمان نشوید!

 

 1400سال پیش،  خدای حکیم تو قرآن عزیزش فرمود: « وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ »هود : 113  

به ستمكاران ميل مكنيد، كه آتش بسوزاندتان. شما را جز خدا هيچ دوستى نيست و كس ياريتان نكند.

ای مسلمانان عاشق عدالت و عادلان باشید، نه عاشق ظلم و ظالمان؛ شاید بگید اینکه گفتن نداره همه می‌دونند عشق به ظلم و ظالمان در قاموس مسلمانان جایی نداره.

اما متاسفانه باید گفت که در این روزگار آخر الزمان همه چی عوض شده و گویا  خدا هم همین روزا رو پیش بینی می کرده و به همین خاطر فرموده مواظب باشید یه موقع عاشق ظالمان نباشید و به اونها دل نبندید .

شاید بپرسید چطوری ممکنه یه عده ای عاشق ظالمان باشند . اگه یه خورده آدم تامل کنه می بینه خیلی هم این کار سخت نیست. کسی که با ظالمان نشست و برخاست بکنه و در مکتب خانه اونها زانوی ادب به زمین بزنه و دکتراشو تو انگلیس یا آمریکا بگیره کم کم ممکنه به اساتیدش خوشبین بشه و بعدا یه روزی اونها رو آدمای مودبی بدونه!

یکی از نشانه های ارادت به اساتید و دوستان اروپایی این بود که در این روزای نزدیک به دهه فجر و روزای پیروزی مستضعفین بر ظالمان،  البته ببخشید در این ایام پسا برجامی (آخه این اصطلاحات الان خیلی کلاس داره چون دیگه انقلاب و به قول یه عده ای، روزای دعوا و خشونت  قدیمی شده و الان باید به فکر صلح و آشتی با دنیا بود) خبر رسید جناب رئیس جمهور  با کلی هیأت همراه از بازرگانان رفته سفراوپا .

اما این ارادت ظاهرا فقط یه طرفه بوده و ناگهان خبر استقبال ناجوانمردانه فرانسوی ها از رئیس جمهورمان که به گوش ملت رسید. رسانه های طرفدار دولت که این بی احترامی را پوشش خبری ندادند. کسانی هم که نمی تونستند با این قضیه کنار بیاند گفتند: فرانسوی ها شخصیت نداشتند، بیچاره رئیس جمهور چیکار کنه؟  

 

البته تو شخصیت نداشتن فرانسوی ها که اصلا شکی نیست و بر منکرش لعنت! اما مگه شما این سخن حکیمانه رو نشنیدین که میگه آدم عاقل از یه سوراخ، دو بار گزیده نمیشه؟ مگه جناب رئیس جمهور نمی دانست که در دوران اصلاحات جناب خاتمی رئیس جمهور وقت که علاقه وافری به غربیها داشت به فرانسه سفر کرد و مانند سفر کنونی خودش به شدت تحقیر شد و عرف معمول را برای استقبال از ایشان را ژاک شیراک رئیس جمهور وقت بجا نیاورد؟

ولی خب ظاهراً اشکالی نداره؛ مثل اینکه باز ما طبق معمول بی سوادیم و عمق مسائل سیاسی رو درک نمی کنیم  حتما راه رفتن و سان دیدن رو موزاییک‌های سیاه و سفید فرانسه هم کلی برا خودش افتخاره و کلاس داره! و یا شاید مصلحت سیاست خارجه دولت اقتضا می کرده که رئیس جمهور محترم، این نادانی برادران فرانسوی رو نادیده بگیرند. و برای نجات کشور از بحران اقتصادی با همین آقای وزیر خارجه فرانسه (فابیوس) که به جای رئیس جمهور فرانسه به استقبال جناب ایشون اومده، و چند سال پیش چند صد ایرانی را با خونهای آلوده ای که به ایران فرستاد ایدزی کرد سان ببینند و از این جور حرفا......  

به امید روزی که کسی بیاد که عاشقِ ایران عزیز باشه و دلش به حال این سرزمین کهنِ مردانی چون سلمان فارسی و سردار قاسم سلیمانی ها و احمدی روشن‌ها بسوزه و به جای اینکه صد تا بازرگان و تاجر مرفه و پولدار رو به عنوان هیأت همراه با خودش به خارج ببره؛ صدتا نیروی فعال تولید کننده رو با خودش همراه کنه تا چرخه تولید کشور رونق یافته و بخشی از مشکل اقتصاد این کشور حل بشه! 

 

مردسالاری یا زن سالاری

آیا معنای آیه شریفه« الرّجالُ قَوّامونَ علی النّساءِ »تایید مرد سالاری در اسلام است؟

اسلام مرد را قوّام[1] و زن را ریحان[2] می‌داند. این نه جسارت به زن است نه جسارت به مرد. نه نادیده گرفتن حق زن است و نه نادیده گرفتن حق مرد؛ بلکه، درست دیدن طبیعت آنهاست. ترازوی آنها هم اتفاقاً برابر است؛ یعنی وقتی جنس لطیف و زیبا و عامل آرامش و آرایش معنوی محیط زندگی را در یک کفه می‌گذاریم، و این جنس مدیریت و کارکرد و محلّ اعتماد و اتکا بودن و تکیه گاه بودن برای زن را هم در کفه‌ی دیگر ترازو می‌گذاریم، این دو کفه با هم برابر می‌شود. نه آن بر این ترجیح دارد و نه این بر آن.

قرآن می‌فرماید: « الرجال قوّامونَ علی النساء»؛ یعنی سرپرستی امور خانواده به عهده‌ی مرد است. مرد باید برود کار کند. معیشتِ خانواده به عهده‌ی اوست. زن هرچه ثروت دارد مال خودش است. امّا معیشتِ خانواده بر دوش او نیست.

 

این طور هم نیست که بگوییم همه جا خانم باید از آقا تبعیت کند؛ نخیر. چنین چیزی نه در اسلام داریم و نه در شرع. «الرّجالُ قَوّامونَ علی النّساءِ» معنایش این نیست که زن بایستی در همه‌ی امور تابع شوهر باشد. نه! یا مثل برخی از این اروپا ندیده‌های بدتر از اروپا و مقلّد اروپا، بگوییم که زن بایستی همه کاره باشد و مرد باید تابع باشد. نه این هم غلط است. بالاخره دو تا شریک و دو تا رفیق هستید. یک جا مرد کوتاه بیاید، یک جا زن کوتاه بیاید. یکی این جا از سلیقه و خواست خود بگذرد، دیگری در جای دیگر، تا بتوانید با یکدیگر زندگی کنید.

 

منبع:

 

[1] اشاره به آیه‌ی کریمه‌ی : الرجال قوامون علی النساء ... سوره‌ی نساء، آیه‌ی 34.

 

[2]  اشاره به حدیث معروف علی علیه السلام: المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة، بحار الانوار، ج 100، ص 253.

 

 

 

سایت مقام معظم رهبری: http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=21431#_ftnref1

 

 

 

 

 

 

 

صراحت و صداقت در سياست‏ قرآنی و طاغوتی

 

یکی از اصول مهم در حکومت اسلامی  صداقت و صراحت حاکم اسلامی در مقام مدیریت است. اما متاسفانه برای همین اصل اولی و انسانی در حکومت طاغوتی نمی توان جایگاهی برای آ ن در نظر گرفت . زیرا بر خلاف  حکومت الله، که در آن هدف هدایت و راهبری مردم به سمت مسیر کمال است ، در حکومت طاغوت هدف، به بردگی کشیدن مردم و دعوت آنها به سوی حاکم است و برای رسیدن به این هدف هم جاره ای جز پوشاندن لباس حق در باطل نیست. به همین جهت یکی از مشکلات اساسی حکومت حضرت علی علیه السلام مسأله صراحت و صداقت ایشان در سياست بود كه اين را هم باز عده‏اى از دوستانش نمى‏پسنديدند، مى‏گفتند: «سياست اينهمه صداقت و صراحت برنمى دارد، يك مقدار خدعه و دغلبازى هم بايد در آن قاطى كرد. چاشنى سياست دغلبازى است» و حتى بعضى مى‏گفتند: على سياست ندارد، معاويه را ببين چقدر سياستمدار است! مى‏فرمود: 

 

وَاللَّهِ ما مُعاوِيَةُ بِادْهى‏ مِنّى، وَلكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ، وَ لَوْ لا كَراهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ ادْهَى النّاسِ، وَ لكِنْ كُلُّ غَدْرَةٍ فَجْرَةٌ وَ كُلُّ فَجْرَةٍ كَفْرَةٌ وَ لِكُلِّ غادِرٍ لِواءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ

 

به خدا قسم اشتباه مى‏كنيد، معاويه از من زيركتر نيست، او دغلباز است، فاسق است، من نمى‏خواهم دغلبازى كنم، من نمى‏خواهم از جاده حقيقت منحرف شوم، فسق و فجور مرتكب بشوم. اگر نبود كه خداى تبارك و تعالى دغلبازى را دشمن مى‏دارد، آنوقت مى‏ديديد كه زرنگترين مردم دنيا على است. دغلبازى فسق است، فجور است، و اين گونه فجورها كفر است و من مى‏دانم كه هر فريبكارى در قيامت محشور مى‏شود در حالى كه يك پرچمى دارد (ظاهراً مقصود اين است كه فريب خوردگان هم در زير پرچم فريب دهنده هستند).

 

منبع:

 

1.     مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏16، ص: 598

 

2.     نهج البلاغه ، خطبه 191

 

 

فرهنگ برهنگی، احترام یا توهین (2)

در نوشته قبلی گفتیم از نگاه برخی زنان جامعه غربی بی حجابی به عنوان یک احترام در جامعه محسوب می شود اگر چه خودشان هم به تضاد این نگاه با فطرت عفت دوستی و حیادوستی  زن  پی برده اند دراین شماره می خواهیم فلسفه حجاب که همان حفظ عفت و پاکدامنی است اشاره کنیم.

عفاف به عنوان یک ارزش درونی و والای اخلاقی در اخلاق اسلامی جایگاه بسیار والایی دارد. و عفاف به عنوان ریشة حجاب و حجاب به عنوان یک عمل ظاهری، بازتاب عفاف به عنوان یک ارزش درونی است؛ به عبارت دیگر عفاف ریشه و سرچشمة حجاب است.دین اسلام با تأکید بر ارزشهای اخلاقی همچون عفاف و پاکدامن وحجاب و پوشش، می خواهد حرمت و کرامت زن در عرصة اجتماع حفظ شود و استعدادهای خدادادی او در فعالیتهای صرف جنسی صرف نشود. بنابراین عفاف و حجاب در اسلام از یک مسئلة کلی تر و اساسی تر ریشه می‌گیرد و آن این است که آیا تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را ببرد یا نه؟ به عبارت دیگر مسأله این است که آیا کامیابی های جنسی باید محدود به محیط خانوادگی و همسران مشروع باشد، یا می تواند آزاد باشد و به محیط اجتماع کشیده شود؟ اخلاق جنسی اسلامی بر خلاف اخلاق جنسی غرب که مبتنی بر روابط آزاد بین مرد و زن به شرط رعایت آزادی دیگران است؛ می‌خواهد انواع التذاذات جنسی به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع خالص برای کار و فعالیت باشد به همین جهت به زن اجازه نمی دهد که وقتی از خانه بیرون می رود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی دهد که چشم چرانی کند و در همین راستا بر ارزشهای اخلاقی همچون عفاف و حجاب تأکید می ورزد.

حفظ حجاب و ترک جلوه گری ثمرات بسیاری دارد که برخی از آنها عبارت است از:.

آرامش روحی ، استحکام پیوند خانواده ، حفظ نسل ، جلوگیری

ازسوء قصد و تجاوز، پیشگیری از امراض مقاربتی و روانی ، پائین آمدن آمار طلاق ، خودکشی ، فرزندان نامشروع و سقط جنین ، از بین رفتن رقابت های منفی ، حفظ شخصیّت و انسانیّت زن ، و نجات او از چشم ها و دلهای هوسبازی که امروز دنیای غرب و شرق را در لجن فرو برده است .

فرهنگ برهنگی، احترام یا توهین (1)

خیلی از بانوان تازه مسلمانی که مصاحبه می کنند از زندگی سابق خود اینگونه می گویند:  وقتی در جامعه خودمان زندگی می کردیم و با نوع  پوشش مرسوم در غرب، از خانه  بیرون می آمدیم این نوع پوشش و آرایشمان را یک نوع احترام به مردم می دانستیم . و گاهی حتی برای انجام یک کار کوچک (مثل گذاشتن زباله در بیرون) حدودا نیم ساعت به سر و وضع مان می رسیدیم بعد بیرون می آمدیم و فکر می کردیم با این کار به مردم احترام می گذاریم.

یا وقتی از نحوه پوشش زنان غربی سوال می شود می گویند به چه دلیل  زنها حق ندارند پوست بدنشان را به دیگران نشان دهند.

فرق جایگاه زن در اسلام و غرب دقیقاً در همین نقطه آشکار می شود. در غرب، زن موجودی است که موظف است به گونه ای در جامعه حضور پیدا کند که مردان بتوانند از او نهایت لذت را ببرند. علت تصویب قانون منع حجاب در کشور های  غربی هم ناشی از همین نگاه است؛ زیرا آنجا لذت بردن از زنان یک حق طبیعی برای مردان حساب میشود و حجاب را مانع احقاق این حق طبیعی می دانند.

اما جالب اینجاست که خود این بانوان تازه مسلمان اذعان میکنند که این نوع زندگی و ملزم بودن زن به رعایت مد و آرایش دائمی یک نوع اسارت برای زنان است . یعنی زن اسیر مد و آرایش و به نوعی اسیر فرهنگ لذت جویی مردان است.و باید ساعت ها وقت و مبالغ زیادی را برای این کار هزینه کنند تا در جامعه خود بتوانند مورد توجه قرار گیرند. 

 

راه نفوذ شیطان در انسان از نگاه قرآن

راه نفوذشیطان

شیطان چگونه در انسان نفوذ می کند؟  راه جلوگیری از آن چیست؟

قرآن کریم چند راه برای نفوذ شیطان بیان میکند.

1. وسوسه

الذی یوسوس فی صدور الناس( ناس /5)

وسوسه ایجاد صورت عمل[قبیح وبد] در قوه خیال است

شیطان فقط  وسوسه می  کند که همین است یعنی در قوه خیال نفوذ می کند

 از چپ راست وارد می شود یعنی در اخفی  خیال وارد می شود... میدان عمل  شیطان خیال انسان است.(1)

2. وعده دادن

(یعدهم ویمنیهم وما یعدهم الشیطان الاغرورا) نساء آِیه 120

شيطان به آنها وعده‏ها (ى دروغين) مى‏دهد و به آرزوها، سرگرم مى‏سازد در حالى كه جز فريب و نيرنگ، به آنها وعده نمى‏دهد. (120)

2. زیبا و لذت بخش کردن اعمال

زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (انعام:43)

هر كارى را كه مى‏كردند، در نظرشان زينت داد! (43)

انسان فطرتاً زيبايى را دوست دارد تا آنجا كه شيطان نيز از همين غريزه، او را اغفال مى‏كند.(2)

نتیجه: از نگاه قرآن راه نفوذ شیطان خیال انسان است د رنتیجه بهترین روش برای جلوگیری از از نفوذ شیطان هم مراقبت از خیال است .

منابع:

1.     طباطبایی، محمد حسین، المیزان ، ج 8 ،ص40.

2.     قرائتی، محسن، تفسير نور، ج‏3، ص: 255.

 

.

 

همه فک و فامیل میهمان بهشت

یادش بخیر دهه شصت،  وقتی زمستان می شد فرصت زیادی برای دیدار فامیلی فراهم می شد . از بهانه دل تنگی گرفته تا عرض تبریک و تسلبت و خلاصه برای شرکت در غم و شادی هم دیگه  به خونه فامیل ها می رفتیم. هماهنگی قبلی هم لازم نبود چون نه تلفنی بود نه رسم بود که قبلا خبر بدهند که دارند میایند برای شب نشینی. اون موقع نظم خاص خودشو داشت به نوبت به خونه همدیگه می رفتیم. هر وقت که نوبت ما می شد که بریم شب نشینی، از خوشحالی بال در می آوردیم. گویا اونها هم می دونستند که ما می خواهیم بریم خونه شون.

اسم این دورهمی، هنوز پارتی نشده بود بلکه همون شب نشینی بود. شبی برای نشستن دور هم فامیلها برای صله رحم. این شب نشینی وقتی قشنگ می شد که یکی یه خبر خوشحال کننده بدهد اون موقع همه خوشحال می شدند. دلها خیلی به هم نزدیک می شد نشون به این نشونی که وقتی مهمونها می خواستند برند خونه شون بچه ها شروع به گریه می کردند و تاب دوری پسر عموها رو نداشتند . 

داشتم به اون روزها فکر می کردم و حسرت می خوردم و به خودم می گفتم میشه باز مثل اون روزها با پدر بزرگ و مادر بزرگمون ، عموها و عمه ها دور هم باشیم؟ قران رو برداشتم بخونم نکاهم افتاد به آیه 23 سوره رعد که مژده داده بود برای یک شب نشینی مفصل بهشنی با همه فامیل:

اولش در آیه 21 در وصف اولوالالباب فرموده که صاحبان خرد به دیدار هم میروند

وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ ....(21)و كسانى كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوسته مى‏دارند

در ادامه خداوند یه مژدگانی خیلی خوشحال کننده به مهمونها می دهد:
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونهََا وَ مَن صَلَحَ مِنْ ءَابَائهِِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتهِِمْ  وَ الْمَلَئكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيهِْم مِّن كلُ‏ِّ بَابٍ(23)
بهشتهاى جاودانى كه خودشان هر كه از پدران و همسران و فرزندانشان شايسته بوده داخل آن شوند، و فرشتگان از هر درى بر آنها وارد مى‏ شوند (23).

با توجه به آیه فوق  کسانی که مشتاق این میهمانی هستند باید به نکات زیر توجه کنند:

1 شرط ورود به بهشت، صالح بودن است. «وَ مَنْ صَلَحَ»

2 خانواده بهشتى، خانواده‏اى است كه بين اعضاى آن همبستگى و صميميّت در مسير حقّ باشد. «صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ»

3 توجّه به عواطف در اسلام يك اصل است. براى انسان زندگى در بهترين مكان‏ها ولى به دور از خانواده، صفايى ندارد. «يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ

این آیه شریفه  شب نشینی را تایید می کند اما به شرطی که افراد غیر صالح و سخنان غیر صالح در این مهمانی وارد نشوند که در این صورت این مهمونا در بهشت هم دعوت می شون با این تفاوت دعوت کننده خداست و پذیرای از نعمت های بهشتی است و پذیرایی کنندگان فرشته ها هستند.

همه در این مهمانی دعوتید.....


منبع:قرائتی، محسن،  تفسير نور، ج‏6، ص: 222