یک عمر التماس بی فائده!!!
یک عمر التماس بی فائده!!!
خیلی از ماها خیال می کنیم خیلی از حرف هایی که می زنیم نمی تونه چندان تاثیری تو زندگی مون داشته باشه؛ یعنی گفتن و نگفتنشان یکیه. واسه همین خیلی راحت در مورد همه چی، هرجا و هر جور دلمون بخواد نظر بدیم . حالا فرق نداره تیر حرفمون به کی بخوره ! حتی ممکنه حواسمون نباشه این تیر بره سمت خدا! خب از قدیم هم که گفتند چوب خدا صدا نداره. وقتی چوب خدا رو می خوریم اون وقت می گردیم دنبال مقصر .اگه خدا لطفی کنه شاید متوجه بشیم از کجا داریم می خوریم . شاید هیچ وقت هم نفهمیم و شاید هم بدونیم و کاری از دستمون بر نیاد جز افسوس . ممکنه بگید خب مگه میشه؟ میخوام یکی از چوبِ خدا خورده های دنیا رو براتون معرفی کنم تا بدونید هم یه حرف می تونه چقدر اثر داشته باشه و هم چه بلایی سر آدم بیاره؟!
اگه آیات 75 تا 77 سوره توبه و سبب نزول (1) این آیات رو بخونید متوجه قضیه میشید ...
شخصی به نام ثعلبة بن حاطب انصارى نزد پيغمبر (ص) آمدو گفت يا رسول اللّه (ص) دعا كن خدا مرا توانگر كند. پيغمبر (ص) فرمود: واى بر تو اى ثعلبه، مال كم كه بتوانى سپاسش را به جاى آرى به از ثروت هنگفت كه شكر آن نگزارى. و باز فرمود: آيا دوست ندارى كه مثل پيغمبر (ص) خدا باشى؟ سوگند به آنكه جانم در دست اوست اگر بخواهم از اين كوهها طلا و نقره براى من سرازير بشود، مىشود [و نمىخواهم]. ثعلبه گفت ترا سوگند به آنكه ترا به حق برانگيخت كه اگر دعا كنى خدا مرا توانگر سازد حق ذيحق را مىپردازم. پيغمبر (ص) دعا فرمود كه خدا ثعلبه را ثروتى نصيب كن. پس ثعلبه چند گوسفند تهيه كرد، و آن گوسفندان مثل كرم شروع به زاد و ولد كردند به طورى كه در شهر نتوانست بماند و به درهاى در اطراف مدينه رفت و فقط نماز ظهر و عصر را در جماعت حاضر مىشد و نمازهاى ديگر را به جماعت نمىرسيد، و باز گوسفندانش مثل كرم افزوده شدند تا نماز جمعه را نيز ترك كرد. روزى پيغمبر (ص) پرسيد ثعلبه چه كرد و چه مىكند؟ گفتند گوسفند دارى مىكند و از شهر بيرون رفته، و داستانش باز نمودند. حضرت سه بار فرمود: واى بر ثعلبه بيچاره ثعلبه، آه از ثعلبه! و آيه نازل شد كه «از اموالشان زكات بگير، و تو با اين كار پاك و تزكيهشان مىكنى» (برائه 103) و موارد وجوب زكات معلوم گرديد. پيغمبر (ص) دو تن را يكى از جهينه و يكى از بنى سليم به كار جمع آورى زكات گماشت و نوشته و دستور عمل داد و فرمود به سراغ ثعلبه و فلان مرد از بنى سليم برويد و زكات از آن دو بگيريد. آنها راه افتادند و نزد ثعلبه رفتند و فرمان پيغمبر (ص) بر او خواندند، گفت: اين جِزيه(2) و مانند جِزيه است، من كه چيزى نمىفهمم، حالا برويد كارتان را انجام بدهيد و برگرديد. آن دو به سراغ مرد سلمى رفتند. او بهترين شترانش را براى زكات جدا كرد و به استقبال دو مأمور آمد. وقتى چنان ديدند گفتند: واجب نيست از بهترين شترانت بدهى، و ما قصد نداشتيم اينها را برگزينيم.
آن مرد گفت: من به طيب خاطر مىدهم و مال از آن من است بگيريد. آن دو پس از فراغت از كار سلمى نزد ثعلبه برگشتند گفت: فرمان را نشان بدهيد، سپس گفت اين مثل جزيه است، برويد تا فكر بكنم. آن دو نزد پيغمبر (ص) بازگشتند و پيش از آنكه سخنى بگويند پيغمبر (ص) فرمود: واى بر ثعلبه و خدا سلمى را بركت دهد. آنگاه داستان سلمى و ثعلبه باز گفتند و آيات 75- 77 برائة بدين مناسبت نازل گرديد. يكى از خويشان ثعلبه آنجا بود و آيات را شنيد، نزد ثعلبه رفت و گفت واى بر تو، دربارهات اين آيات نازل شده. ثعلبه به خدمت پيغمبر (ص) آمده خواهش كرد كه از وى زكات بپذيرد.
پيغمبر (ص) فرمود: خدا مرا منع كرده است كه از تو چيزى بپذيرم. ثعلبه خاك بر سر ريخت. پيغمبر (ص) فرمود: اين نتيجه عمل توست كه توصيه مرا اطاعت نكردى. ثعلبه به منزل خويش باز گشت و پيغمبر (ص) تا هنگام رحلت از او زكات نپذيرفت تا آنكه ابو بكر خليفه شد. ثعلبه به ابو بكر گفت: مقام مرا ميان انصار و منزلت مرا نزد پيغمبر (ص) مىدانى. زكات را از من قبول كن. ابو بكر پاسخ داد چيزى كه رسول اللّه (ص) نپذيرفته من قبول كنم؟ ابو بكر درگذشت و عمر به جايش نشست. ثعلبه نزد او آمده گفت يا امير المؤمنين زكات از من بگير عمر گفت رسول اللّه (ص) و ابو بكر قبول نكردند، من چگونه بپذيرم. سپس عثمان خليفه شد و او نيز از ثعلبه زكات نپذيرفت و در دوران خلافت عثمان ثعلبه مرد.(3)(4)
ببینید ذلت و خواری به کجا می رسد که ابوبکر و عمر و عثمان هم!! آدم حسابش نمی کنند!! حالا برید یه نگاه دیگه با دقت بیشتر به آیاتی که گفتم بندازید شاید شما چیزای بیشتری بفهمید و به ما بگید.
پی نوشتها:
- سبب نزول : حادثه یا امری که به جهت آن آیه ای نازل می شود که حکم آن را بیان کند.
- جزیه مالی است که یهودیانی که در تحت حکومت اسلامی با مسالمت و بدون فتنه انگیزی زندگی می کنند به حاکم اسلامی بابت برخورداری از امنیت و خدمات حکومت اسلامی پرداخت می کنند.
- منبع مورد استفاده: ذكاوتى قراگزلو، عليرضا، اسباب النزول، نشر نى، تهران، 1383.
- سند روایت:ورام ابن ابی فراس، مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)، ج2، ص 284.
سلام