نامهٔ منتسب به  آخوند خراسانی دربارهٔ مضرات حکومت اسلامی!!!

 

خلاصه نامهٔ آخوند خراسانی (بزرگ‌ترین مرجع وقتِ خودش) به آیةالله نائینی، در ۱۰۰ سال پیش، دربارهٔ مضراتِ حکومت اسلامی:

 

۱. دیگر ادیان هم ترغیب می‌شوند حکومتِ متعصب دینی تشکیل دهند و نزاع دینی شکل می‌گیرد.

 

۲. وقتی روحانیون پا به حکومت بگذارند، دیگر نمی‌توانند عیوب خود را ببینند و توجیه می‌کنند و فساد‌ها را نادیده می‌گیرند.

 

۳. مسند روحانیت، مسندِ مبارزه با فساد است؛ و مسندِ حاکمان، همواره توأم با فساد. با این کار، هم مسند مبارزه با فساد را از دست می‌دهیم و هم روحانیت را مفسد می‌کنیم. وای به روزی که بگندد نمک / حتی اگر فاسد نشویم همه مفاسد را به گردن روحانیت می‌نویسند و دین نابود می‌شود.

 

۴. علم حکومت‌داری و سیاست، یک علم و فن است؛ و روحانیون از این علم، حداقل تا الان کاملاً تهی هستند. ورود بدون علم و تجربه و فن به این حوزه بدون طی مراحل آن باعث آبروریزی برای روحانیون می‌شود. صرف این‌که روحانیون انسان‌های خوبی هستند که دلیل نمی‌شود هر علمی و هر فنی را بلد باشند.

 

۵. آمال و آرزوی ما تبعیت حکومت از دین است در حالی‌که اگر حکومت را در دست گیریم، به تبعیتِ دین از حکومت دچار خواهیم شد.

 

۶. چون مردم، ما را نایبان امام زمان می‌دانند، انتظار دارند حکومت دینی هم،‌‌ همان شرایط را ایجاد کند. و وقتی نتوانیم در آن سطح، عدالت را برقرار کنیم، نسبت به امام زمان و دین، سست‌عقیده می‌شوند.

 

۷. اکنون که مناصب حکومتی نداریم، این‌همه اختلاف نظر وجود دارد. اگر به حکومت برسیم، این اختلاف نظر، باعثِ چندپارگیِ دین و ایجاد فرقه‌های جدید و آسیب به دین می‌شود.

 

۸. ما فقط سواد فقهی داریم. و چون فقیهِ خوبی هستیم (که تازه، همه‌ی ابوابِ فقه را هم نمی‌دانیم)، دلیل نمی‌شود که به علوم دیگر مانند مدیریت و... هم تسلط داشته باشیم. علم فقه، یک علم است با مسائل خودش؛ و ربطی به ادارهٔ جامعه و مسائل آن ندارد.

 

۹. اسلام را در طول چندین قرن، حکومت اسلامی نگه نداشته است بلکه حوزه‌های علمیه نگه داشته‌اند.

 

۱۰. اکنون که دست ما به حکومت نرسیده است، اطرافیان ما چه کار‌ها که نمی‌کنند!... وای به روزی که دستمان به حکومت برسد! بستگان ما، در صورت حکومت، از موقعیت استفاده خواهند کرد و باعث آبروریزی برای مرجعیت و دین اسلام خواهند شد و مردم آن‌ها را به پای ما می‌نویسند.

 

۱۱. کسانى که مناصب حکومتى را در اختیار دارند، فریب‌کارى و ناراستى و دروغ ‌گویى، از لوازم اولیهٔ کار و شغل خود مى‌دانند؛ و شاید هم در پاره‌‌اى از موارد، امور آن‌ها بدون دروغ نمى‌گذرد؛ زیرا محتمل است که در پاره‌اى جا‌ها به دلیلِ مصالحِ مهم‌ترى، دروغ گفتن براى آن‌ها مجاز باشد. اما به همین دلیل که اشغال این مناصب، با پرهیز از دروغ، منافات دارد (خوب و بد و درست و نادرستش‌ به کنار) علماى دین باید از این مناصب بپرهیزند؛ زیرا اگر بخواهند پایبند راستى و صداقت باشند، امورشان نمى‌گذرد؛ و اگر هم بخواهند مثل بقیهٔ سیاستمداران، هرجا که صلاح دیدند دروغ بگویند، این کار دو خطر بزرگ دارد؛ یکى این‌که خرده خرده، قبح دروغ در نظرشان از بین مى‌رود و تقید آنان به صداقت، در موارد دیگر متزلزل مى‌شود؛ و این امر، گرچه براى همه بد است ولى براى عالِمِ دین، از همه بد‌تر و خطرناک‌تر است. دیگر اینکه عامهٔ مردم وقتى ببینند علماى دین (با هر عذرى، ولو موجه) در موارد متعدد دروغ مى‌گویند، کم کم این شبهه برایشان پیش مى‌آید که پس نکند در موارد دیگر، از جمله در احکام الهى و اعتقادات دینى و مذهبى نیز علماى دین به دلیل عذرهاى ولو موجه دروغ می‌گویند و آنگاه ایجاد چنین تصورى در اذهان عامهٔ مردم، بسیار خطرناک است و بالمآل موجب بى‌اعتقادى آنان به مبادى و آداب دینى خواهد شد.

 

از کتاب «دیدگاه‌های آخوند خراسانی و شاگردانش»، نوشتهٔ آقای علی‌اکبر ثبوت (فصل اول، صفحه ۱۸ به بعد)کانال رسمی سایت مجذوبان نور

 

 

 

 نقدِ  و بررسی  نامه

این نامه بر فرض صحت ، دارای اشکالاتی چند است که در ذیل به آنها اشاره می شود. ( چه اینکه مرحوم آخوند خراسانی خود از حامیان اصلی نهضت مشروطه بوده و بعید است ایشان مخالف تشکیل حکومت اسلامی باشد)

نخست اینکه : تشکیل حکومت از بدیهیات زندگی اجتماعی است و اسلام نیز دینی است که تنها در سایه تشکیل حکومت اسلامی امکان تحقق تمام  تعالیم آن فراهم می شود و گرنه بخش عمده ای از برنامه های اسلام در صورت نبود حکومت اسلامی تعطیل می شود و اسلام صرفا در تعدادی برنامه های عبادی فردی به حیات خود ادامه خواهد داد. که این دیگر اسلام مطلوب قرآن نبوده بلکه اسلامی آمریکایی می شود که مردم تنها در خانه های خود اسلام را خواهند یافت. و دیگر خبری از جامعه اسلامی و کشور اسلامی ، و عزت اسلامی و منافع امت اسلامی نخواهد بود. کما اینکه در دوران شاه هم روحانیت بود و هم اسلام اما دیگر اثری از استقلال ، پیشرفت و عزت امت اسلامی نبود چرا که  حکومت در دست کسی بود که خود از بردههای استکبار بود و چاره ای جز نوکری و تامین منافع استکبار نداشت.   حال آیا روحانیت به اندازه آن شاه خائن عرضه حکومت داری نخواهند داشت. مگر شاه چه تخصصی داشت که مدیریت کشور را در دست گرفته بود؟ آیا شاه جامعه اسلامی را به عزت و استقلال و امنیت رسانده بود؟

 دوم اینکه : اینهایی که  به عنوان مفاسد حکومت اسلامی ذکر شده ،  بیشتر نگرانی هایی است که در عرصه سیاست و قدرت وجود دارد و این طبیعت سیاست و قدرت هست که اگر کسی نتواند از عهده آن برآید به آن مبتلا می شود حالا چه روحانی باشد و چه غیر روحانی . پس اینها آثار برپایی حکومت اسلامی نیست بلکه صرفا نگرانی هایی است  متوجه روحانیونی است که دارای تعهد و تخصص مدیریتی ندارند و  در صورت حضور در عرصه های سیاسی ممکن است گرفتار این آسیب ها شوند.  بنابر این ثمرات حکومت اسلامی سعادت وعزت و امنیت و پیشرفت است نه مفاسد مذکور.

شاهد این ادعای ما این است که اگر حکومت اسلامی دارای مفسده ذاتی باشد هیچ وقت نمی بایستی حضرت امیرالمومنین ریاست حکومت اسلامی را می پذیرفت و  در ادامه نیز امام حسن هم نباید حکومت پدر گرامیش را ادامه می داد.   تازه از اینها مهمتر اصلا پیامبر ص نباید از ابتدا حکومت اسلامی تشکیل می داد . 

  سوم اینکه : این دیدگاه که حکومت مفسده آور است و روحانیون  نباید به آن نزدیک شوند به خاطر اینکه جایگاه تقدس آنها از بین می رود ریشه در تفکرِ جدایی دین از سیاست دارد که خلاف منطق اسلام است .

چهارم اینکه :  قرار نیست تمام نیروهای انسانی حکومت اسلامی را در تمامی بخش های حکومت را حوزه و روحانیت تامین کند . بلکه همانطور که الان شاهد هستیم روحانیت تنها در حیطه کاری خود وارد نظام شده و بقیه امور را توسط نیروهای دانشگاهی اداره می شود.

اگر خود مرحوم آخوند الان سر از قبر بلند بردارد و نگاهی به نظام مقدس جمهوری اسلامی بیندازد خواهد دید که حکومت اسلامی چگونه همانند رود زلالی مسیر خود را پیدا کرده و به پیش رفته و چه رهبران صالح و مومن و متعهد و متخصص وشجاعی اداره امور را در دست گرفته و 38 سال است که به چه زیبایی اداره می شود و تمام  قدرتهای مستکبر را سر جای خود نشانده و به چه قله های رفیعی در عرصه های علوم انسانی و تجربی و هسته ای و صنعتی و اقتضادی دست یافته و چه نیروهای متعهد و متخصصی در همه  این عرصه ها  تربیت شده اند و این نظام مقدس جمهوری اسلامی دارای ثمراتی چون پیشرفت، عزت و امنیت شده حتما از حزفهای خود برگشته و به شجره طیبه بودن نظام اسلامی اقرار خواهد نمود . شجره طیبه ای که مدام میوه های تازه و شیرینی را به ثمر می نشاند.